خوان لوکو، یک نوجوان کنجکاو، به نامادری خود ناتاشا نیس در مورد کشف لذت مقعدی نزدیک می شود. او در ابتدا تردید دارد، پس از یک دم دستی عمیق و پرشور موافقت می کند. لعنتی شدید به دنبال آن، اشتهای سیری ناپذیر او را برای رابطه جنسی خشن و هاردکور نشان می دهد.