امبر جوان عاشق کیرهای سیاه بزرگ و برادران ناتنی اش است. با وجود اندازه شان، او به طور ماهرانه ای آن ها را دهانی سرویس می دهد و هیچ ترسی از خود نشان نمی دهد. معصومیتش کوتاه مدت است زیرا به شدت توسط هر دو گرفته می شود و او را راضی و پوشیده از آب می گذارد.